مهرسا کوچولومهرسا کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

پرنسس کوچولوی مامان

غربالگری سه ماهه اول

نی نی گلم خدارو شکر آزمایش غربالگری سه ماهه اول نرمال بود . نذر کرده بودم اگه مشکلی نباشه برم حرم امام رضا که عاشقشم نخود و کشمش پخش کنم . نخود و کشمش خریدیم و خودمون تو ماشین بسته بندی کردیم و بردیم حرم و دم در ورودی به حرم تو پارکینگ پخش کردیم . فیلمش و دارم برات میذارم عزیزم .   
17 آبان 1393

سونوگرافی NT

نی نی گلم دوازدهم مهر با مامان شهلا رفتیم سونوگرافی دکتر طاهریان بداخلاق . صبح ساعت شش و نیم رسیدیم اونجا قبل از دوازده نفر دیگه اسم نوشته بودند . خیلی از این دکتر تعریف میکردند و می گفتند تو هفته سیزده جنسیت و تعیین میکنه . خاله مژگان و چند نفر دیگه هم تایید کردند .  قبل از من یه خانومی رفت داخل که هفته یازدهم بود و شما طبق سونو دوازده هفته ت بود . به اون گفته بود که احتمال زیاد پسر داره . مطمئن که شدم که الان معلوم میشه نی نی دخمله یا پسر . ازین دکتر بداخلاق تر ندیده بودم . ازش پرسیدم  جنسیت نی نی م چیه نامرد اصلا جوابم و نداد . خیلی ناراحت شدم . سونوی طولانی ای بود خیلی نگران شدم . گفتم حتما خدایی نکرده یه مشکلی داری که هیچی ن...
16 آبان 1393

شنیدن صدای نی نی

هفدهم شهریور نود و سه با بابا حسین و مامان شهلا رفتیم سونوگرافی . همگی برای شنیدن صدای قلب کوچولوت لحظه شماری میکردیم . با دقت به حرفهایی که دکتر برای منشی میگفت تا یادداشت کنه گوش میکردم که یهو بهترین صدای زندگیمو شنیدم ... بهترین لحظه ی زندگیم بود باورم نمیشد که یه موجود زنده تو دلم دارم . از خانم دکتر غلامی خواهش کردم که صدای قلبتو دوباره بزاره تا ضبط کنم ایشون هم با نهایت لطف اینکار و کردند و ... خداروشکر سالم بودی و مشکلی نداشتی طبق اولین سونوگرافی هشت هفته و 5 روزت بود .   
13 آبان 1393

سورپرایز بارداری

صبح بیست و یکم مرداد نود و سه تصمیم گرفتم برم آزمایشگاه . وقتی جواب آماده شد و منو صدا کردند از استرس پام به پایه ی صندلی گیر کرد ! جواب و که نگاه میکردم هیچی نمیفهمیدم نه عدد بتا یادم میومد نه مثبت و منفی بودن و ! انقدر گیج شده بودم که از مسئول اونجا پرسیدم مثبته یعنی چی ؟!!! وقتی گفت شما باردارید ، چشام پر از اشک شد مثل الان که دارم برات مینویسم . بی اختیار مسیر مخابرات تا شریعتی رو بدون هدف پیاده رفتم ، دلم میخواست جلوی خانوم ها رو بگیرم و بگم من حامله ام !! تصمیم گرفتم این خبر مهم و با سورپرایز به بقیه اطلاع بدم . دنبال یه جفت کفش نی نی و یه جعبه کادو بودم ، به سختی پیدا کردم و رفتم خونه . خونه رو مرتب کردم و خودم هم لباس خوشگل پ...
12 آبان 1393

مقدمه

به نام خدای بهار آفرین      بهارآفرین را هزار آفرین    نی نی گلم ، این وبلاگ و تو سی و یکمین تولدم برات درست کردم . خونه مامان شهلا بودم و مثل همیشه پای کامپیوتر داشتیم عکس سیسمونی و ... میزدیم که یهو این فکر به ذهنمون رسید . امیدوارم دوست داشته باشی . ...
12 آبان 1393